کتاب زیر پوست جنگ

بله حقیقتا ممتاز بود. انسانی با اخلاق خوش، سینه ی گشاده و پیشنهاد هایی که به صدام می داد به صورت غیر معقولی [مناسب بود]...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - فهم دیگری از تاریخ دفاع مقدس چه در ابعاد سیاسی، نظامی، انسانی و چه در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و... با مقایسه عملکرد ایران و عراق صحیح‌تر صورت خواهد گرفت. در کنار همه اینها، گفته‌های مسئولان بعثی که می‌توان بر روی برخی از آنها نام «اعتراف» (ولو ناخواسته و نادانسته) گذاشت نیز، سهم انکارناپذیری در چیدمان صحیح جورچین تاریخ این برهه دارد. کتاب «زیر پوست جنگ» از همین منظر به 8 سال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی پرداخته است. «وحید خضاب» در این کتاب روایت سه نیروی سابق بعثی یعنی «صلاح عمر العلی»(از اعضای شورای رهبری حزب بعث)، حامد علوان الجبوری(رئیس‌دفتر احمد حسن البکر و صدام و وزیر امور خارجه وقت عراق)، نزار عبدالکریم الخزرجی(فرمانده سپاه یکم و سپاه هفتم ارتش عراق در زمان جنگ با ایران) را گردآوری و ترجمه کرده است تا نگاه آنها را از مقدمات، سیر و سرنوشت جنگ ارائه کند.

***

برنامه‌ی شاهد علی العصر، که هر بار به سراغ یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار جهان عرب رفته و طی چندین قسمت به گفتکو با او درباره‌ی خاطراتش می‌نشیند، به علت رویکرد بسیار چالشی مجری برنامه و همچنین سؤالات دقیق وی شناخته شده است. احمد منصور مجری این برنامه پیش از مصاحبه، با مدت‌ها مطالعه‌ی مستمر درباره‌ی مهمان برنامه و بررسی آرشیو نشریات و همچنین کتب، اقوال مختلف درباره‌ی وی و همچنین دوره‌ی مورد بحث را جمع آوری می‌کند و با استناد به آنها سؤالات دقیق و بی‌پروا و جوی چالشی خلق می‌کند.

بسم الله الرحمن الرحیم
...*در کنفرانس عدم تعهد که در سپتامبر 1979 [اواخر تابستان 1358] تشکیل شد، صدام حسین به عنوان نماینده ی عراق شرکت کرد. تو هم به این عنوان که نماینده ی دائم عراق در سازمان ملل بودی در هیئت عراقی حضور داشتی. صدام حسین [در حاشیه این کنفرانس] دیداری داشت با هیئت ایرانی به ریاست ابراهیم یزدی (وزیر خارجه ی وقت ایران) و تو هم در این جلسه حضور داشتی. در این دیدار که آن را دیداری تاریخی خوانده اند چه گذشت؟
-بله. وقتی این دیدار برگزار شد، جنگ بین ایران و عراق هنوز شروع نشده بود ولی مشکلات فراوانی بین ایران و عراق وجود داشت و عملیات های انفجاری و تحریکات در مناطق مرزی عراق و ایران شروع شده بود؛ حمله به برخی پاسگاه‌های مرزی و انفجار در برخی شهرهای عراق [!!] و خصوصا بغداد. به همین سبب بحران بین عراق و ایران به مرور بالا می گرفت و خیلی ها پیش بینی می‌کردند این مسائل بالا بگیرد و به راه افتادن جنگ منجر شود. ولی در هر حال جنگ هنوز شروع نشده بود. در روز اول کنفرانس، نماینده ی ایران در سازمان ملل با من تماس گرفت. البته او یک کارمند بود چون نماینده ی ایران در سازمان ملل از طرف نظام شاهنشاهی منصوب شده بود و بعد از انقلاب او را کنار گذاشته بودند و به صورت موقت شخص دیگری جایش را گرفته بود. این شخص به من اعلام کرد که دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه ی وقت ایران) مایل است صدام حسین را ببیند.
 من هم طبعا بنا به سلسله مراتب اداری با وزیر خارجه ی وقت عراق دکتر سعدون حمادی تماس گرفتم و تمایل وزیر ایرانی را به او ابلاغ کردم. سعدون حمادی نپذیرفت که این موضوع را به صدام بگوید. من البته خیلی اصرار کردم ولی نپذیرفت و من تا همین الان هم نمی دانم چرا دکتر سعدون حمادی که یک شخص دانشگاهی و متفکر بود نپذیرفت...
*درباره‌ی رفتارهای سعدون حمادی علامت سؤال های زیادی وجود دارد که بعدا به آنها خواهیم رسید.
-بله، این شخص دانشگاهی و روشنفکر و نویسنده ی معروف، کسی که سال های بسیار طولانی در وزارت خارجه بوده نمی دانم چرا نپذیرفت با صدام این موضوع را مطرح کند. هر چند من با هر وسیله ای که در اختیار داشتم تلاش کردم در باره ی این مسئله ی بسیار مهم قانعش کنم و اینکه ما به این بحران بین خودمان و ایران و نیازی نداریم و باید با همه ی توانمان تلاش کنیم که این بحران را آرام کنیم، ولی نپذیرفت. آن وقت بود که...
*تا امروز تفسیری برای این موضوع نداری؟
-راستش نمی توانم چیزی خاصی بگویم چون نمی دانم، تفسیرخاصی ندارم. خلاصه من خودم شخصا رفتم پیش صدام حسین و موضوع را با او مطرح کردم. صدام هم بعد از مدتی تردید، یعنی بعد از کمی‌ تأمل پذیرفت ولی قبلش از من پرسید: «نظرت چیست؟ مشخصا درباره ی این پیشنهاد چه نظری داری؟» من هم گفتم: «من شخصا معتقدم این یک فرصت بی نهایت مهم است و باید از آن استفاده کنیم. پیشنهاد هم از طرف ایران بوده و ما دو کشور همسایه ایم و دلیلی ندارد که با ایران مشکل داشته باشیم، ایران کشور همسایه ی ماست که در آن یک سری مشکلات و نا آرامی ها وجود دارد و...» صدام هم پذیرفت و گفت بعد از پایان جلسه ی کنفرانس به وزیر خارجه ی ایران بگو من در همان منزلی که در آن ساکنم پذیرای او خواهم بود. دکتر ابراهیم یزدی هم آمد و من از درب ورودی به استقبالش رفتم. به صدام سلام کرد و خودمان تنها نشستیم، صدام حسین و ابراهیم یزدی و من هم بودم. بحث پیرامون مشکلات موجود بین دو کشور شروع شد و بحث دیپلماتیکِ صد در صد مثبتی بین دو طرف صورت گرفت، صد در صد مثبت. ابراهیم یزدی حقیقتا این تصویر را در ذهن من از خود به جا گذاشت که انسانی است که بسیار بسیار تمایل دارد این بحران بین [دو کشور همسایه خاتمه یابد].
*او را یک وزیر خارجه ی ممتاز توصیف کرده اند.
- بله حقیقتا ممتاز بود. انسانی با اخلاق خوش، سینه ی گشاده و پیشنهاد هایی که به صدام می داد به صورت غیر معقولی [مناسب بود]...

منبع: کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس